ماجراهای خیابان استاد خوشنویس | رودخانهای که زیر قدمهای کوکب گم شد
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۰۱۶۱۹
همشهری آنلاین- مریم باقرپور: وارد خیابان که میشوی، آرامش حکم فرماست. انگار نه انگار که این محدوده بین معابر شلوغ منطقه ۲ مانند مانند پاتریس لومومبا و باقرخان قرار دارد. خیابان غلامحسین امیرخانی بیش از دهه ۹۰ به نام کوکب بین ساکنان معروف بود. گفته میشود حدود ۶۰ سال قبل، از آن رودخانهای عبور میکرده و کوکب جادهای خاکی بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«نجاتاللهمحمودی» از ساکنان اولیه خیابان میگوید: «دهه ۳۰ رودی در وسط خیابان جاری بود. آن زمان پل گیشا و ستارخان وجود نداشت. کوکب جاده خاکی بود و به محله «قلقلی سفلی» شهرت داشت. چون رودخانهای که از میان آن میگذشت را به نام قلقلی سفلی میشناختند. اطراف خیابان بیابانی بود و هنوز محلهای به نام شهرآرا نداشتیم. اما با گذشت زمان با شکل گرفتن بافت مسکونی، روی رودخانه پوشانده شد. مردم از بخشهای مختلف تهران به سمت جاده خاکی کوکب آمدند. نخستین خانههای ویلایی شکل گرفت. اما حال دیگر نشانی از رودخانه قلقلی سفلی نیست. گویا رودخانه زیر قدمهای کوکب گم شده است.»
قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
تابلو خیابان قبل از نصب تابلو جدید کوکب خانم پیر دیر محلهخیابان کوکب بهعنوان یکی از خیابانهای فرعی محله شهرآرا به شمار میآید. «نجاتاللهمحمودی» میگوید: «با گذر زمان تعداد خانههای ویلایی افزایش یافت و به تعداد انگشتشمار مغازه در محله بود. خانمی به نام کوکب خانم هم در این محل ساکن شد که نسبت به سایرین سن بالایی داشت. آن زمان رسم بود که نام کوچه بر اساس اسامی افراد قدیمی و مسن انتخاب شود. برای همین نام خیابان را کوکب گذاشتند.»
خانههای سیمانی با دودکشهای قدیمینمای سیمانی و رنگ و رفته خانه ویلایی و دودکشهای قدیمی نشان از سالهای دور دارد. یکی از تصویرهای که در خیابان کوکب جلب توجه میکند تصویر همین خانههای قدیمی بهخصوص در بخش جنوبی آن است که در میان ساختمانهای جدید و سر به فلک کشیده هنوز نفس میکشند و بافت محلی خیابان را حفظ کردهاند. او نخستین مغازههای که در خیابان کوکب افتتاح شدند به خوبی به یاد دارد. «علی کثیری» از نخستین کاسبان محل تمام تصویرها از جلو چشمانش میگذرند. مغازه بقالی او از نخستینها بود. در حال حاضر منزلش هم در جنوبیترین قسمت خیابان و از قدیمیترین خانههای خیابان کوکب است که قدمتش به ۵۰ سال میرسد.
مسجدی در انتهای خیابان کوکب صدای نفس اهالی در کوچههااهالی قدیمی خیابان کوکب میگویند در شمال خیابان باغی وجود داشت که متعلق به فردی کلیمی بود. داخل باغ درختان میوه کاشته بودند. در وسط باغ چاهی قرار داشت که از طریق آن آب محله تأمین میشد. اما حالا باغ خشک شده است و به نظر میرسد در انتظار ساختمانسازی به سر میبرد. داخل خیابان کوکب هم حدود ۲۰ کوچه فرعی در شرق و غرب دیده میشود. کوچههایی که روزگاری مردم یک محله در آن نفس میکشیدند. «نجاتاللهمحمودی» از ساکنان اولیه خیابان میگوید: «حدود ۵۰ سال قبل برق نبود. آب لولهکشی هم وجود نداشت. مردم برق را از کارخانه برق میدان توحید میگرفتند. آب هم از داخل باغ رحیمیان یا چشمهای در کوچه امیری امروز تأمین میشد. چون در کوچه امیری، هنوز آب رود قلقلی سفلی جریان داشت.»
بانیان خیر کوچهروزگاری در خیابان کوکب مردمانی میزیستند که هنوز تعدادی محدود باقی مانده و هویت محله را حفظ کردهاند؛ هرچند بناها و مکانهای که متعلق به آنها بودند اغلب از بین رفتند. «حسن سر آبادانی» از اهالی قدیمی خیابان در حالی که به برج پیوند اشاره میکند میگوید: «حدود ۴۰ سال پیش در همین محل برج، حمام آقای شهسواری وجود داشت که دارای ۲ قسمت خصوصی و عمومی بود.» در جنوبیترین قسمت خیابان هم مسجد حضرت ابوالفضل(ع) هست که توسط آذریزبانهای محل حدود ۵۰ سال قبل ساخته شد. البته یکی از اهالی خانهاش را وقف کرد و این مسجد را ساخت و آیتالله یاسینی سالها امام جماعتش بود.» «حسن سر آبادانی» میان حرفهایش از بزرگان دیگر خیابان مانند مهندس شیروانیان، حاج آقا تهرانچی، دکتر هدایتی، حاج آقا ابراهیمی، حاج آقا رضای، حاج آقا وزیری و... یاد میکند که هر یک بانی کار خیر بودهاند.
ترافیک پوست خیابان را خراش ندادهخیابان کوکب یا همان استاد امیرخانی در گذرزمان ساکنان جدید یافته است و برخی از خانههای ویلایی هم تخریب و نوسازی شدهاند. اما هنوز این معبر خلوت به نظر میرسد و از ترافیک شهری خبری نیست. بسیاری از اهالی خیابان دلیل آن را یکطرفه بودن، وجود بافت محلی، فرعی بودن و باریک بودن ورودیهای آن میدانند. بنابراین هنوز ترافیک پوست خیابان کوکب را خراش نداده است.
کد خبر 738353 برچسبها مجله خانههای قدیمی هویت شهری برج رودخانه منطقه ۲منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: منطقه ۲ هویت شهری برج رودخانه منطقه ۲ حاج آقا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۰۱۶۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خانه موزهای در تهران که نماد عقل و عشق است
عصا، عبا، سجاده و کتابخانه کنار هم هستند سجاده بعد از 45 سال همچنان باز است و منتظر است روزی استاد برگردد تا عاشقانهترین نمازها را تجربه کند. کتابخانه استاد همچنان پر از کتاب است. چه ترکیب قشنگی از عقل و عشق، کتاب و تفکر، تهجد و عشق.
به گزارش ایسنا، در حیاط خانه مرسدس بنز ۲۳۰S سبز رنگ مدل ۱۹۶۶ شهید مطهری در سایه کاج بلند خیابان شهید کلاهدوز پشت دیوار آجری به خواب عمیق فرو رفته است. این ماشین از ادریبهشت 1358 دیگر روشن نشده است. شاید باور نکنید ماشینها و همه اشیا میتوانند مانند همه انسانها داستانی داشته باشند که شاید قلمی بخواهد روایتشان کند. یک ماشین میتوانند در دل حوادث تاریخی نقش آفرینی کند و همان مدل ماشین میتواند آروزهای یک خانواده را به دره ببرد. ماشین بنزی که در حیاط خیابان شریعتی، خیابان کلاهدوز (دولت)، نبش کوچه صدرا به خواب طولانی رفته است ماشین بنزی است که در زمره نخستین تولیدات S کلاس مرسدس است. آن شهید این خودرو را هفت سال قبل از شهادتش در تاریخ ۲/۳/۱۳۵۱ از شخصی به نام آقای ابراهیم زین العابدینی ساکن یوسف آباد تهران خریداری کرده است.
البته از این ماشین روایت جالب و درس آموزی هم وجود دارد که نشان دهنده سبک زندگی استاد است. نخستین روایت برمیگردد به آستانه پیروزی انقلاب در سال 1357 که شهید مطهری برای سخنرانی قصد داشت به دانشگاه تهران برود این ماشین، همان ماشینی است در خاطرات شهید مطهری آمده است و به نوعی نشان دهنده سبک زندگی استاد است. آنروزها برعکس امروز، دانشجویان به ساده زیستی افراطی تمایل داشتند و حسایست آنان نسبت به روحانیون بیشتر از دیگران بود.
علامه مطهری به همراه علی مطهری و عی لاریجانی با ماشین بنز استاد، ایشان را به دانشگاه صنعتی شریف بردند. این در حالی بود برخی اعتراضها نسبت به اینکه چرا استاد مطهری ماشین بنز دارد شنیده میشد. دم در دانشگاه که رسیدند، یکی از افراد همراه، به ایشان پیشنهاد کرده بودند که از ماشین پیاده شوند و بقیه راه را پیاده بروند. تا یک موقع ماشین ایشان را نبینند که جوّی علیه ایشان درست شود. علامه با این پیشنهاد مخالفت کردند بلکه خواستند با ماشین تا جلوی در سالن بروند. تا تظاهر به ریا نشود و همانگونه هست جلوه کند.
همانطور که روایت ماشین از ذهنم گذشت ماشین را رها میکنم تا خواب دیرین 45 سالهاش آشفته نشود. از سنگفرش حیاط وارد خانهای میشوم که در سکوت بهاری آفتاب نیمروزی خاطراتش را مرور میکند.
این خانه روزگاری محل رفت و آمد چهرههای نام آشنایی بودند که در اوراق تاریخ نام بلندی دارند. بزرگانی مانند رهبر معظم انقلاب، آیتالله طالقانی، آیتالله هاشمی رفسنجانی، دکتر علی شریعتی و بسیاری از روحانیون و شخصیتهای دیگر.
خانه در دو طبقه بنا شده است که در طبقه اول دستنوشتهها و وسایل شخصی شهید مطهری و در طبقه دوم کتابهای آن شهید به نمایش درآمده است. طبقه پایین شامل یک حال و پذیرایی بزرگ است که پس از بازسازی حالت نگارخانه گرفته است. نشان از خانه روحانی ندارد. اما برای اینکه زندگی استاد با تصاویر و وسایل به تصویر کشیده شود چارهای به بازسازی نبود. عکسهایی که از استاد در خانه و موزه نصب شده است بیش از دیگر عکسهای استاد، عکس علامه طباطبایی و حضرت امام چشمنوازی میکند.
به گفته علی مطهری بسیاری از کتاب شهید مطهری در طبقه دوم نوشته شده است. کتابهای «نظام حقوق زن در اسلام»، «مساله حجاب»، «علل گرایش به مادیگری» و «امدادهای غیبی در زندگی بشر» جزو این آثار است. طبقه دوم شامل راهرویی است که به دو اتاق منحصر میشود اتاق مطالعه پنجره بزرگ رو به خیابان و پشت به خیابان دارد. نور به راحتی به خانه روشنی میبخشد. در گوشه اتاق تخت با روکش قدیمی میتوان دید که بازدیدکنندگان را یاد خانه هر پدربزرگ و مادربزرگ میاندازد. عصا، عبا، سجاده و کتابخانه کنار هم هستند سجاده بعد از 45 سال همچنان باز است و منتظر است روزی استاد برگردد تا عاشقانهترین نمازها را تجربه کند. کتابخانه استاد همچنان پر از کتاب است. از تفسیر کبیر قرآن گرفته تا مجموعه رسایل فلسفی ملاصدرا. چه ترکیب قشنگی از عقل و عشق، کتاب و تفکر، تهجد و عشق. خدایا به ینگونه معرفتها برکت عطا کن. استاد جمع عقل و عشق بود. این عشق زمین و الهی نداشت و به صورت توامان بود. یادی از گفتگوی که همسر استاد با یکی از خبرنگاران کرده است می افتم که در این گفتوگو گفته است. به من همیشه احترام می گذاشتند.یادم می آید یکبار به اصفهان رفته بودم وقتی برگشتم نیمههای شب بود. ایشان بیدار مانده بود تا از من استقبال کند. میوه و چای آماده کرده بود و ناراحت بود که چرا بچهها بیدار نمانده اند تا از مادرشان استقبال کنند. بسیار مهربان بودند و احترام می گذاشتند. در مدت 26 سالی که با ایشان زندگی کردم همیشه با یک حالت تواضع و آرامش با من رفتار می کردند. یادم نمیآید که از ایشان هیچ گاه رنجی دیده باشم. بسیار با گذشت و مهربان بودند و به راحتی من و بچهها اهمیت می دادند..
با خود میپرسم مگر مرد خدا میتواند چیزی غیر از این باشد نگفتهاند مردان خدا شیران روز و پارسیان شباند. یکی از دوستان شهید مطهری درباره ایشان میگوید: از ویژگیهای آن مرحوم، تقید و علاقه فراوان ایشان بود به ذکر و دعا و بیداری شب. به یاد دارم که در همان اوایل آشنایی ما با یکدیگر، او به نماز شب مقید بود و مرا نیز بدان امر می کرد و من به بهانه اینکه آب حوض مدرسه شور و کثیف و برای چشمانم مضرّ است از آن شانه خالی میکردم، تا اینکه شبی در خواب دیدم که در خواب هستم و مردی مرا بیدار کرد و گفت: من «عثمان بن حنیف» نماینده حضرت امیرالمؤمین علی علیه السلام می باشم، آن حضرت به تو دستور داده اند به پاخیز و نماز شب به پادار و این نامه را نیز آن حضرت برای تو فرستاده اند.
در آن نامه با آن حجم کوچکی که داشت با خط سبز روشن نوشته شده بود: «هذه برائة لک من النّار»؛ این برای تو وسیله رهایی از آتش دوزخ است. من در عالم خواب با توجه به فاصله زمانی دوران حضرت علی علیه السلام با زمان ما، متحیر نشسته بودم که در همان حالت تحیر، مرحوم آیت اللّه مطهری مرا از خواب بیدار کرد و در حالی که ظرف آبی در دست داشت گفت: این آب را از رودخانه تهیه کرده ام، برخیز و نماز شب بخوان و بهانه مجوی.
ایوان دلگشا خانه دلبری میکند و مشرف به حیاط و درخت کاج است که پرندگان گوناگون را میزبانی میکند و شاید پس از اندیشهای طولانی و فلسفی ویا غم روزگار خوردن در ایوان مشرف به درخت کاج گیر و سنگفرش و هوای تازه نعمتی باشد.
اما این مرد عشق و عقل در شامگاه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ و پس از خروج از خانۀ دکتر یدالله سحابی، توسط محمد علی بصیری عضو گروه فرقان از فاصله حدود دو متری با سلاح رولور به شهادت رسید. تا مصداق این آیه سوره آل عمران شود که خداوند درباره شهدا میفرماید؟ وَلاَتَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَ َتَا بَلْ أَحْیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون ای پیامبر! هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
انتهای پیام